
آري، آغاز دوست داشتن است...
امشب از آسمان ديده تو روي شعرم ستاره مي بارد در سكوت سپيد كاغذها پنجه هايم جرقه مي كارد شعر ديوانه تب آلودم شرمگين از شيار خواهش ها پيكرش را دوباره مي سوزد عطش جاودان ...


امشب از آسمان ديده تو روي شعرم ستاره مي بارد در سكوت سپيد كاغذها پنجه هايم جرقه مي كارد شعر ديوانه تب آلودم شرمگين از شيار خواهش ها پيكرش را دوباره مي سوزد عطش جاودان ...
هوا بارانی و من مست و او مستشراب سرخ شیرین در سبو مستهمه چشم سیاهش سر به سر نازهمه زلف درازش مو به مو مست"نادر نادرپور
نمیدانی که چشم دلبر من چه ها کرده است با چشم تر منمرا چشمان او بیمار کرده است دو چشمم را دو چشمش زار کرده استمرا چشم وی و طرز نگاهش پریشان کرده چون چشم سیاهشمن اول اهل ...
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترنترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند پروانه امشب پر مزن اندر حریم یار منترسم صدای پرپرت از خواب بیدارش کند پیراهنی از برگ گل به...
لبش میبوسم و در میکشم می به آب زندگانی بردهام پینه رازش میتوانم گفت با کسنه کس را میتوانم ديد با ویلبش میبوسد و خون میخورد جامرخش میبيند و گل میکند خویب...
تو را گم مي كنم هر روز و پيدا ميكنم هر شب بدينسان خوابها را با تو زيبا مي كنم هر شب تبي اين گاه را چون كوه سنگين مي كند آنگاهچه آتشها كه در اين كوه برپا مي كنم هر شب تما...
یکی را از ملوک عرب حدیث مجنون لیلی و شورش حال او بگفتند که با کمال فضل و بلاغت سر در بیابان نهاده است و زمام عقل از دست داده به فرمودش تا حاضر آوردند و ملامت کردن گرفت ک...
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی ست تو مرا باز رساندی به یقینم ،کافی ست قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو؟گاه گاهی که کنارت بنشینم،کافی ست گله ای نیست،من وفاصله ها ه...