
حرفهای خودمانی
این روزها بعد ازدویدن به دنبال نان شعر میگویم وسط شعرکم کم گیج می شوم پلک هایمروی هم می روند و راه اندازیِ مجدد می شوم "لطفاصبر کنید…" "خوشآمدید" دوبارهشع...


این روزها بعد ازدویدن به دنبال نان شعر میگویم وسط شعرکم کم گیج می شوم پلک هایمروی هم می روند و راه اندازیِ مجدد می شوم "لطفاصبر کنید…" "خوشآمدید" دوبارهشع...
همه باذوق و هنر عاشق خود می سازند همه کس راو از این کار خوشند من که ازریشه ی طوفانم نه! من فقطلشکر دشمن سازم من ز درجازدنم می ترسم و نهچاقوکش قهاری کهبا سکوتشب و ...
او دور ازین کرانه، من دور از آن کرانه آه از مرام و رسمت... ای بیوفا زمانه! عطری، گلی، لباسی، عکسی و تارمویی... سخت است عشقبازی با کمترین نشانه بی شانههای گرمش، سر بر ...
دریافت صدای علی حیات بخشدر خوانش شعر فریدون مشیریبگذار سر به سینه من، تا که بشنوی،آهنگ اشتیاق دلی دردمند راشاید که بیش ازین، نپسندی به کار عشق،آزار این رمیدۀ سر در ک...
گیرم فرامـوشت کنم، در گیر و دار روزهااما چه با قلبم کنم؟ با دردها، با سوزها ...گیرم که خاموشت کنم با اشک های خود، ولیمن را به آتش می کشد دلداری دلسوزهابا شوق یک فردای خو...
شبیه رفتن تو اشکهای من جاریست نپرس این همه بیچارگی به خاطر کیست تو آفتاب حیاتآوری برای همه اگر من آدمکی برفیام گناه تو چیست؟ شکست و ریخت به پایت جهان من، حال...
دستهایت روسری را از وسط تا میکنداین مثلث در مربع سخت غوغا میکندمثل یک منشور در برخورد با نور سفیدروسری، رویِ سرِ تو رنگ پیدا میکندسبز، قرمز، سرمهای، فرقی ...
نشستهام که نگویم از این هزارهی سوم از این زمینِ معاصر، از این ستارهی سوم... در این شکستن و بودن، سکوت چارهی اول سکوت چارهی دوم، سکوت! چارهی سوم دو استخاره بد آ...